بریده ای از کتاب دنیا و زمانه" خاطرات سلطان محمد شاه حسینی، آقاخان سوم "
بریده ای از خاطرات سلطان محمد شاه حسینی، آقاخان سوم
خانواده ای که من " سلطان محمد شاه حسینی " در آن به دنیا آمدم ، خیلی زود از نعمت پدر محروم شد ما را به دست مادر داد. ایشان بانویی با سواد و با شعور زیاد بودند. یک خانم مدیر و مدبر کامل که هیچوقت نگذاشت خانواده از هم پاشیده شود. بانو شمس الملوک یا بانو علیشاه، مانند ریسمانی آهنین تمامی افراد خانواده را مرتبط و پایدار نگه داشت. آزاده اندیشی مادر و عشق و احترام به مردم، دنیا و شوق فراگیری و یافتن رمز کائنات با نیایش و خدایش هیچ تناقضی نداشت. بانو علیشاه با درک و فهم دنیای مدرن قرن بیستم و پیشرفت علم و صنعت به آینده بنی بشر خوشبین بودند و رفاه و آسایش مردم را همواره از خداوند متعال خواستار بودند. مادرم هیچگاه نمازش ترک نشد و آداب و فرائض دینی را کاملا اجرا می کردند.جا نماز مهر و سجاده ایشان همیشه کنار اتاق خوابشان آماده بود، که آن الگویی برای اتاق خواب من شد کما اینکه تا به امروز به همان ترتیب است. خواندن قرآن با صدای رسا و دلنشین وی همچنان در گوشم طنین آور است که مانند اشعار حافظ و مولانا جلال الدین رومی بطور روزانه بلند بلند قرائت می کردند. مادر قرآن و اشعار حافظ را از بحر می دانستند. تسلط مادر به زبان عربی هم کم نبود.
ایشان قرآن واحادیث را ترجمه و تفسیر می کردند که بسیار به دل می نشست.... حتی ندیمه ها و بانوان همراه ایشان زنانی بس آزاده اندیش و با سواد و ادیب بودند... سفره مادر جای بحث و تبادل دانش و شعر و ادب بود... بلی سفره مادر هر دو نوع غذا را با بهترین طعم عرضه می کرد. غذای جسمانی و غذای روحانی ...مادرم که در کودکی سعی و کوشش خود را در آموزش و پرورش من در حد کمال به کار برد همچنان در صحنه زندگی من حاضر و حاکم بود و من آن ارادات و سرسپردگی کامل به مادرم را با آغوش باز و عشق فرزندی همیشگی خود می پذیرم. من و مادرم تا آخرین روز عمر بلندش از نزدیکترین روابط بر خوردار بودیم. چه نمازهای خالصانه که با هم ادا نکردیم و چه صبحگاهانی که با نیایش های عاشقانه پروردگار یکتا در کنار هم بسر نکردیم و چه شامگاهانی را که با ایشان با اشعار شعرای پارسی زبان به سر نکردیم. یکایک آن روزها و شب های نایاب و گرانبها را در خاطرم است. مادر همیشه در ذهن من حاضر و مثل همیشه هشیار است. روحش شاد
ولی تشویق مادر در آموختن و ستایش پروردگار فقط منحصر به مطالعه کتاب مقدس و نیایش نمی انجامید. ایشان همواره من را به حرکت و انجام اهداف زندگی ام تشویق می نمودند و به قول خودشان از تو حرکت از خدا برکت. با نماز و نیایش به تنهایی نمی توانی مسکینان و یتیمان را دلجویی کرد و احتیجاتشان رسید. می بایستی از جایت بلند شوی و دست به کار شوی .... می گفت در دعا و نیایش تو هدف هایت را مشخص می کنی و از خداوند خواستار توانایی رسیدن به اهدافت می شوی. همان تشخیص کارها و هدف هاست که صبحگاهان در دعایت برای خداوند به زبان می آوری، صبحگاهی است که تو و سرنوشت تورا می سازد. خدا را شکر که همواره نصایح مادر را به خاطر سپرده و به دل نشانده ام و همواره در طول زندگی ام به کار بستم. " صفحات ۲۴- ۲۸ "
هیچ وقت در زندیگی طولانی ام حوصله من سر نرفته هر روز برایم کوتاه بود ساعت گریز پا و هر دقیقه آن پر از عشق به زندگی و به اطرافیانم.. چه در سلامتی و چه در بیماری، همچنان وقف به امور زندگی خود و قومم و با خبر از اوضاع جهانی، و خاطره های بیشماری که تمامی آنها را بوضوع بیاد میاورم خدا را صد هزار بار شکر می کنم که سلامت مغزم را از من نگرفت و تا همین روزهای کهولت بر محیط اطرافم آگاهی کامل را داشته و دارا هستم. من آنرا مدیون نمازهای صبحگاهیم می دانم. در نماز شما عشق کامل را می طلبید و نیروی عشق به شما جوانی و تازگی عطاء می نمایید. عشق به خداوند به هم نوع مخلوقات او را شامل می شود.
کتاب خاطرات سلطان محمد شاه حسینی، دنیا و زمانه، ترجمه: محسن شجاعی نیا، صفحات ۲۴- ۲۸
هدف وبلاگ مسلمانان شیعه اسماعیلیه، ارائه اصول اعتقادات و تاریخ طریقت مسلمانان شیعه اسماعیلی بر اساس منابع اصیل و صحیح خود این طریقت می باشد.